پرینازپریناز، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

پریناز...تولد دوباره عشق

مادر... یه عاشق واقعی...

روز مادر به همه مامانای مهربون دنیا مبارک دختر نازنینم...برگ گلم....عشق مادر.... تو منو به مقام مادر بودن رسوندی.تو منو با عشق مادری آشنا کردی.ازت ممنونم چند وقتیه به دلایلی ذهنم مشغوله و زیاد سرحال نیستم.امیدوارم خدا کمکم کنه تا به شادابی روحی کامل برسم. عسلی من از اول اردیبهشت داری میری مهد کودک!!شکر خدا خیلی خوب عادت کردی و دوست داری.صبح بابا میبرتت و ظهر برمیگردونه.دیگه از خونه موندن خسته شده بودی.خیلی با خودم برای اینکار کلنجار رفتم ولی صلاح دیدم چند ساعتی خونه نباشی.بعد از جستجوی زیاد و دیدن مهدهای مختلف از اینجا خوشم اومد.خدا روشکر مربی های خوبی داری و دوستت دارن.اونجا میگن خیلی خوب غذا می خوری.تازه قبلا ...
31 ارديبهشت 1391

یا امام رضا عجب طلبیدی!

مشهدی پریناز گلم!! هفته پیش سه شنبه قرار بود ٣ نفری بریم جنوب که من به کارخونه سربزنم.و چون یه شب باید می موندیم بابایی ٢ روز مطب رو تعطیل کرد و ٣ تایی رفتیم سفر.از اونجایی که هوای اونجا خیلی گردو خاک بود پرواز کنسل شد. تو گیرو دار کنسلی پرواز به ذهنم رسید که بریم لیست انتظار مشهد اسم بنویسیم که دیدیم نماینده های هواپیماییهای مختلف اعلام میکنن که جا برای پرواز مشهد دارن.نمیدونی با چه عجله ای تونستیم بلیط بگیریم و بابایی از یه طرف و من از یه طرف بلیط رفت و برگشت رو قطعی کردیم و بدو بدو با چمدون رفتیم روی پله هواپیما!!خودمونم باورمون نمی شد داریم میریم مشهد.این یعنی یه طلبیدن واقعی!٣ شب مشهد بودیم.خیلی خوش گذشت مخصوصا به شما که تا تونس...
30 ارديبهشت 1391

این چیه؟؟!!!

پریناز(اشاره به چراغ):این چیه؟؟ مامان:چراغه پریناز(دوباره اشاره به همون):این چیه؟؟؟ مامان:عزیزم چراغه پریناز(سه باره اشاره به همون):این چچچیه؟؟؟ مامان:عزییییییییییزم چراغه مامان جاااااااان . . . پریناز(هزار باره اشاره به همون):این چیه؟؟؟؟؟؟؟؟ مامان: واین داستان روزی 100 بار برای تمام وسایل منزل و خارج از منزل و حتی آدمها تکرار میشه!! ...
7 ارديبهشت 1391
1